کار بانکی

ساخت وبلاگ

امروز صبح یه کار بانکی داشتم؛ بچه ها رو گذاشتم خونه مامانم و با همسر رفتیم بانک.

کارمند خانمی بود که خیلیی انرژی مثبت داشت؛ اینقدر خوب راهنمایی میکرد، با حوصله

از اونا نبود که دو کلام میخوان حرف بزنن زورشون میاد

وسطاش دیدم یه جوری نگام میکنه؛ یواش بهم گفت روسریت خیلی خوشگله از کجا خریدی؟

جا خوردم! خندیدم و گفتم آنلاین گرفتم.

گفت چقدر گرفتی؟ گفتم ۱۶۰.

گفت خیلی خوب خریدی.

آدرس دو تا پیج اینستاگرام که ازشون روسری میخرم رو توی یه برگه کوچولو که دستم بود نوشتم و گفتم این دو تا پیج خیلی خوبن

خوشحال شد و گذاشت تو جیبش

خیلی خوش برخورد و مهربون بود؛ دلم میخوام بازم برم ببینمش باهاش دوست شم؛ ان شاءالله سلامت باشه هر جا هست.

نوشته شده در پنجشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۱ساعت 17:36 توسط بهــــــــار|

یک گوشه دنج...
ما را در سایت یک گوشه دنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : haaaamechizemana بازدید : 80 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 19:19